سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هوالحبیب

هنوز نابلد بودم

گوشه‌ی چادرم را محکم با دندان گرفته بودم

تا مبادا از سرم بیافتد

نگاهم بین جمعیت پی تو بود.

می‌خواستم پا به پایت بدوم

که سوزشی عجیب راه نفسم را بند آورد.

قدم‌هایم بی‌آنکه بخواهم سست شد

و پلک‌هایم روی هم افتاد

برای همیشه...


+ تاریخ یکشنبه 97/11/14ساعت< pb:Time3> نویسنده | نظر